جدول جو
جدول جو

معنی غلط گفته - جستجوی لغت در جدول جو

غلط گفته
(گَ دَ / دِ)
غلطگفته شده. سخنی که به غلطگفته باشند:
غلطگفته را تازه کردم طراز
بدین عذر واگفتم آن گفته باز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلط گفتن
تصویر غلط گفتن
اشتباه بیان کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تَ)
ناصواب گفتن. نادرست گفتن. در نظم و نثر فارسی غالباً متضمن معنی اضراب است:
دل ماند ز ساقیم غلط گفتم
آن دل که نماند ازو کجا ماند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 602).
غلط گفتم ای مه کدام آشنایان
که هیچ آشنا بی ریائی نبینم.
خاقانی.
نی غلط گفتم که نائب با منوب
گر دو پنداری قبیح آید نه خوب.
مولوی (مثنوی).
غلط گفتم ای یار فرخنده روی
که نفع است در آهن و سنگ و روی.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ)
گمراه شدن. خطا کردن. نادرست پیمودن
لغت نامه دهخدا
نادرست گفتن ناصواب گفتن نادرست گفتن، غلط گو (ی)، آنکه غلط گوید کسی که خطا گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلط گرفتن
تصویر غلط گرفتن
یا غلط گرفتن از کسی. نشان دادن خطای او (غالبا در قرائت و املا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلط رفتن
تصویر غلط رفتن
گمراه شدن خطا کردن گمراه شدن
فرهنگ لغت هوشیار